رويای او باقی است
ارسالي صميمي ارسالي صميمي


اول جولای ١٩٩٤: ياسر عرفات پس از ٢٧ سال تبعيد به زادگاه خود بازگشته است ، جمعيت بسياری برای استقبال از او گرد آمده‌اند. او در سخنانی پرشور مردم را به تداوم مبارزه فرا می‌خواند و نويد تشكيل كشوری با پايتختی بيت‌المقدس را می‌دهد.
٤ اگست ١٩٩٩: عرفات هفتاد ساله شده است ، جمعی از كودكان رام الله صبحگاه با دسته‌ای گل او را غافلگير می‌كنند تا تولدش را تبريك گويند. از او می‌پرسند كه چه آرزوی برنيامده‌ای دارد. عرفات پاسخ می‌دهد: نيايش بر خاك بيت‌المقدس.
اكتبر ٢٠٠٤: عرفات بيمار به پاريس انتقال می‌يابد. رويای رسيدن به بيت‌المقدس همچنان نامتحقق مانده، آرزويش اين است كه دستكم در آنجا به خاك سپرده شود. دولت شارون مخالف است. بر سر مرده عرفات نيز كشاكشی در حال شكل گرفتن است. گويی كه او پس از ٤٠ سال مبارزه ، تبعيد، بازداشت خانگی و ... هنوز هم محق آرامش نيست. زندگی عرفات و پست و بلند كار او آينه تمام‌نمايی از رنج‌ها ، تناقضات و ناكامی‌های مردم فلسطين بود، ظاهرا مرگش نيز تداوم اين آينه است.

فراتر از آينه اما، عرفات تجسم فلسطين بود. هرجا كه نامی از فلسطين بوده و هست نام عرفات هم تداعی شده است. ٤٠ سال پيش كه او پا به ميدان مبارزه نهاد، جهانيان كمتر می‌دانستند كه فلسطين كجاست، سهل است كه اين نام می‌رفت كه از صحنه روزگار حذف شود. اين عرفات و يارانش بودند كه سرنوشت ميليون‌ها فلسطينی‌ها را در دستور كار جهان نهادند و چشم جامعه جهانی را به رنج و آوارگی مردم فلسطين خيره كردند. اينك كه او در بيمارستانی در پاريس دقايق آخر زندگی را سپری می‌كند چشم جهان نيز به آنجا دوخته شده است.
سياست ورزی در دوران دشوار، در هنگامه جنگ و اشغالگری ، در تبعيد و با داشتن متحدينی ناپايدار و امكاناتی محدود كار آسانی نيست. و آنگاه كه نبود نهادهای مدنی ، ضعف سنن دمكراتيك و ورای همه اين‌ها فقدان كشوری كه بتوان در آن به شيوه‌ای متعارف سياست ورزيد، شرايطی را ايجاد كند كه كاريزما ، وحدت بی‌خدشه ، انسجام صفوف و تمركز اختيارات در دست "رييس" حلال مشكلات به نظر رسد طبعا انحرافات و چالش‌های معينی نيز سربر می‌آورند. و اين‌ها همه بستری را به وجود آورده بودند كه در كنار توانايی‌ها و مهارت‌های عرفات ضعف‌های او نيز تبارز يابند. محبوبيت و نفرتی كه در طول زندگی سياسی نصيب عرفات شده بود نيز در اين بود كه چه كس با كدام انگيزه و با كدام ارزيابی ضعف و قوت او را زير ذره بين گذارد.
كسانی كه با عرفات طرف صحبت و مذاكره بوده‌اند ، چه در ميان خود فلسطينی‌ها و چه در گستره بين‌المللی كتمان نمی‌كنند كه او سياستمدار قدر و سخت بامهارتی بود. در جهان عرب كمتر سياستمداری را می‌توان سراغ گرفت كه به رغم محروميت از امكانات و ابزار رايج برای اعمال ديپلماسی همچون عرفات خبرگی و مهارت به نمايش گذاشته باشد. شگرد معروف او در عرصه ديپلماسی كه به عنوان "هم آری ، و هم نه" معروف شده است، به علاوه تبديل كردن صحنه مذاكره به بازی شطرنج تا حد خسته كردن حريف، از جمله يادمان‌های معروف عرفات در ٤٠ سال زندگی سياسی اوست. حضور اعتنا برانگيز او در برابر مجمع عمومی سازمان ملل برای اولين بار در سال ١٩٧٤ كه عملا تاييد جهانی او و مبارزه مردم فلسطين را رقم زد نيز، از نقطه عطف‌های كارزار سياسی ٤٠ ساله عرفات به شمار می‌رود. او در حالی كه كلت بر كمر داشت تا نشانه‌ای از مبارزه و مصاف‌جويی را برای احقاق حقوق مردم فلسطين به نمايش گذارد، شاخه زيتونی بر سر دست گرفت و اعلام كرد كه طالب صلحی عادلانه است. چندگاهی پيش‌تر ، در پی جنگ سال ١٩٧٣ كه به شكست مصر و سوريه انجاميد عرفات پيش از همه دريافت كه بحران خاورميانه راه حل نظامی ندارد. او همچون بسياری از موارد با مسئوليت فردی تجديد نظری اساسی را در مشی آنزمانی جنبش فلسطين رقم زد و غير مستقيم به اسراييلی‌ها تفهيم كرد كه مجدانه خواهان دستيابی به صلح از راه مذاكره است. و تا ١٥ سال بعد كه شورای رهبری سازمان آزاديبخش فلسطين در الجزاير بر اين سياست عرفات صحه نهاد او موجی از افترا و تهمت و سازشكاری و خيانت را به جان خريد. "يوری آونری" ، چهره برجسته جنبش صلح اسراييل تعريف می‌كند كه او در تمامی آن سال‌ها مخفيانه ميان عرفات و نمايندگان او با اسحاق رابين و شيمون پرز پيام رد و بدل می‌كرده است. به عقيده او اگر نبود سماجت و پيگيری عرفات در پيشبرد و به ثمر رساندن اين تماس‌ها و تلاش‌ها، مذاكرات اسلويی شكل نمی‌گرفت.

وضعيت و فضای دشواری كه عرفات در آن سياست می‌ورزيد و موقعيت شبه آتوكراتی كه او در درون جنبش فلسطين پيدا كرده بود، طبيعتا او را به رغم همه مهارت‌ها و تيزبينی‌ها، به يارگيری‌ها و اشتباهات گاه خطرناك و پر پيامد نيز رهنمون می‌شد. همو بود كه با دشمن ديروزش دوباره دست اتحاد می‌داد و گاه از هم جبهه شدن با نيروهايی كه اگر با آرمان مردم فلسطين دشمنی هم نداشتند دستكم در سوء استفاده از اين آرمان غيرراغب نبودند ابايی نداشت. زمانی كه اردوگاه‌های صبرا و شتيلا و برج البراجنه در لبنان به محاصره نيروهای سوری درآمده بودند عرفات برای شكستن آن تا پای اتحاد با شبه نظاميان فالانژ مسيحی نيز پيش رفت. اعلام همبستگی او با صدام حسين در جنگ دوم خليج فارس در سال ١٩٩١ كه آوارگی و اخراج ٤٠٠ هزار فلسطينی را از كشورهای عرب حوزه خليج فارس به دنبال داشت و به اعتبار بين‌المللی خود او نيز ضربه زد نيز از نقاط سياه كارنامه عرفات به شمار می‌رود. امروز از ورای تمامی اين تجارب می‌توان حركات و رفتار سياسی ماهرانه و گاه خطرناك عرفات را در كلام يكی از رهبران ديگر جنبش فلسطين خلاصه كرد: "برای آنكه جنبش فلسطين زنده بماند و پيش رود عرفات مجبور بوده همه كلك‌ها و راه و چاه‌ها را به كار گيرد ، مبهم و غيرصريح صحبت كند، در حرف‌هايش تنها نيمی از واقعيت‌ها را بازگويد، رهبران عرب را عليه يكديگر بازی دهد و قادر باشد خود را با شرايط سريعا تغيير يابنده دمساز كند. او پيوسته چند توپ را همزمان در هوا نگه می‌دارد، ولی نمی‌گذارد كه هيچكدام به زمين برسند با همين تدابير و شيوه‌ها بوده كه او جنبش ما را به جلو رانده و ما را به جايی آورده كه حالا در‌ آن هستيم."

هستند كسان و محافلی حتی خارج از اسراييل و آمريكا كه شكست مذاكرات كمپ ديويد در سال ٢٠٠٠ با شركت اهود باراك و كلينتون را هم در بخش منفی كارنامه عرفات می‌گذارند و او را عامل اين شكست معرفی می‌كنند ، اما همه شواهد و اسناد نشان می‌دهد كه اين همه حقيقت نيست. آنچه كه در آن كنفرانس ارائه شد چيزی نبود كه عرفات به عنوان رهبر بلامنازع فلسطينی‌ها و به عنوان كسی كه ظرف ٤٠ سال نرمش‌ها و چرخش‌های شگفت انگيز به نمايش گذاشته بود بتواند بدون نگرانی از عقوبت آن و واكنش فلسطينيان بر پای آن امضاء گذارد. مذاكرات بعدی در طابای مصر و آمادگی اسراييلی‌ها به امتيازدهی‌های بيشتر نشان داد كه كمپ ديويد آستانه تحمل آنها نبوده و فلسطينی‌ها دراصرار خود بر گرفتن امتيازات بيشتر محق بوده‌اند. اين مذاكرات متاسفانه با انتخابات اسراييل ، روی كار آمدن دولت شارون با سياست مشت آهنينش و افتادن انتفاضه به مسير خطرناك ترورهای انتحاری در هوا معلق ماند.
در همه ٤ سال گذشته اسراييل و آمريكا كوشيدند كه از ورای سر مردم فلسطين و بر خلاف خواست آنها برايشان رهبرتراشی كنند و عرفات را به عنوان تجسم آرمان و آرزوهای اين مردم كنار بزنند. اين ادعا هم زياد مطرح می‌شد كه در فلسطين طرف صالحی برای مذاكره وجود ندارد و تا عرفات هست گرهی از بن‌بست مذاكرات گشوده نخواهد شد. اينك در خود محافل سياسی و نظامی اسراييل نيز اين ديدگاه زير سوال رفته است و اين درك سربرآورده كه اگر كسی می‌توانست كماكان تصيممات بزرگ و خطير در مذاكرات صلح اتخاذ كند تنها و تنها عرفات بود كه اعتبار وجهه‌اش به او اجازه چنين كاری را می‌داد. مذاكرات اسلو و قرادادهای آن مگر شاهدی بر اين امر نبودند؟ البته اين واقعيت دارد كه عرفات در ارزيابی از انتفاضه و حد توان خود در كنترل آن قسما به خطا رفت و آنجا كه اين جنبش به راه خطرناكی پا نهاد، نه ديگر كنترل بر آن تمام و كمال ميسر بود و نه از ترس جنگ و جدال داخلی عرفات تمايل چندانی به برخورد سخت با هواداران ترورهای انتحاری داشت. اين كه اسراييل در عمليات تخريبی ٤ سال گذشته بخش بزرگی از تاسيسات و امكانات تشكيلات خودگردان را نابود كرده است نيز مزيد بر علت شد و عرفات را در تامين امنيت و كنترل گروه‌های تندرو ناتوان كرده بود. زمانی در واكنش به خواست اسراييل مبنی بر اين كه محمود عباس ، نخست وزير وقت فلسطين در سال ٢٠٠٣ بايد همه اعضای فعال گروه‌های تندرو را زندانی كند عرفات گفته بود: "اسراييل ديگر زندان و دادگاهی برای ما باقی نگذاشته. در ساحل غربی تنها يك زندان وجود دارد كه آن هم من درش اسير هستم". اشاره عرفات به مقر ويران شده‌اش بود كه اسراييلی‌ها آن را از سال ٢٠٠٢ به صورت بازداشتگاهی برای او در آورده بودند.
راست اما اين است كه نه اين بازداشت، نه تلاش برای كنار زدن عرفات از رهبری فلسطين با اين توهم كه چهره‌ای سازشكارتر به جای او بنشيند و نه شكست‌ها و ناكامی‌های پيش از آن ، همچون اخراج از اردن در سال ١٩٧٠ يا از لبنان در سال ١٩٨٢، و نه اشتباهات داخلی و بين‌المللی عرفات نتوانستند در مشروعيت و اقتدار وی خدشه چندانی وارد كنند. صد البته كهولت و سالخوردگی ايجاب می‌كرد كه در يك شرايط متعارف عرفات به محدود شدن حيطه قدرت خود تن در دهد و راه را برای سياستمداران جوان‌تر باز كند. اما عوامل سياسی ، فرهنگی و صعوبت وضعيتی كه فلسطينيان داشته و دارند ظاهرا مانع از آن بوده است كه عرفات قبل از مرگ طبيعی‌اش از صحنه سياسی به ميزان محدودی هم كه شده كنار رود. و اينك در خلا وجود او برای رهبران فلسطين يافتن جايگزينی برای وی و كسی كه از مشروعيت و مقبوليت او برخوردار باشد و بتواند بدون چالش درونی، مذاكرات بن بست گونه صلح را دوباره به حركت در آورد طبعا كار آسانی نخواهد بود.

عرفات در ٤٠ سالی كه پا در ميدان مبارزه داشت هم خطرهای بسياری را از سرگذراند و هم ياران بسياری را از دست داد. امروز به جز او، محمود عباس ، احمد قريع و فاروق قدومی كمتر چهره‌ای از نسل اول بنيانگذاران الفتح باقی مانده است. اكثر آنها يا در جريان مبارزه مسلحانه و يا به دست جوخه‌های ترور اسراييل از ميان رفته‌اند. از جمله اينان يكی هم خليل الوزير، معروف به ابو جهاد است كه سال ١٩٨٨ در تونس به دست جوخه‌های مرگ اسراييل از پای در آمد. وی در باره جايگاه تاريخی عرفات در جنبش فلسطين و پست و بلند مبارزه او و مردمش سخن معروفی دارد كه شايد حسن ختامی بر اين يادمان كوتاه باشد:
"عرفات تنها يك نماد سياسی برای مردم فلسطين نيست، احساس و درك ما اين است كه در وجود او همه نگرانی‌ها ، همه روياها و همه رنج‌های ما تجسم يافته است. او به تنهايی تنديسی از همه احساسات ، قوت‌ها ، ضعف‌ها و تناقضات ماست."
تنديس در حال رفتن است، رنج و روياها اما باقی‌اند.
November 5th, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی